بسم الله الرحمن الرحیم
تعریف رشد انسان
منظور از رشد یا تحول تغییرات منظم و سازگارانه ایست که از لحظه بستن نطفه تا هنگام مرگ در فرد اتفاق میافتد رشد انسان را میتوان از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار داد:
رشد جسمانی: به تغییرات ایجاد شده در بدن فرد و نیز تغییراتی که در چگونگی استفاده فرد از بدن خود رخ میدهد گفته میشود
رشد شخصیت: دربرگیرنده درک فرد از خود و تغییراتی است که در هیجان ها و اخلاقیات او صورت می پذیرد
رشد اجتماعی: به تغییراتی که در روابط فرد با دیگران صورت می پذیرد اشاره می کند
رشد شناختی: به تغییرات حاصل در اندیشه و شناخت فرد در طول زندگی اش گفته میشود
حوزه رشد انسان ترکیبی از همکاریهای گوناگون دانشمندان حوزههای روانشناسی، جامعه شناسی، انسان شناسی و زیست شناسی، همینطور متخصصان حوزههای کاربردی از جمله آموزش و پرورش، مطالعات خانواده، پزشکی، بهداشت عمومی و خدمات اجتماعی است که همه آنها یک هدف مشترک دارند توصیف و شناسایی آن دسته از از عواملی که بر ثبات و تغییر شکل انسان ها از لحظه لقاح تا مرگ تاثیر میگذارند.
سوالات اساسی بسیاری در زمینه رشد انسان وجود دارد سوالاتی از قبیل:
چه عواملی بر ویژگیهای منحصر به فرد و ویژگیهای مشترک فرد با دیگران موثرند؟
چه چیزی ثبات و تغییر خلق و خوی افراد را در طول زندگی تعیین میکند ؟
شرایط تاریخی و فرهنگی چگونه بر سلامت فرد در طول زندگی تاثیر میگذارد؟
زمان وقوع رویدادها مثل از دست دادن والدین، به تعویق افتادن زندگی زناشویی، فرزند پروری، شغل و... از چه نظر بر رشد انسان تاثیر میگذارد؟
چه عوامل بیرونی و درونی باعث بیماری و یا مرگ زود هنگام میشوند؟
موضوعات اساسی مطرح شده در رشد انسان کدامند ؟
در حوزه رشد انسان نظریههای متعددی وجود دارد که دیدگاههای آنها در مورد افراد و نحوهای که تغییر میکنند بسیار متفاوت است. مطالعه رشد هیچ واقعیت اساسی را تامین نمیکند زیرا که پژوهشگران همواره در مورد معنی آنچه میبینند اتفاق نظر ندارند. به علاوه انسانها موجودات پیچیدهای هستند آنها از لحاظ جسمانی روانی و هیجانی و اجتماعی تغییر میکند و تاکنون هیچ نظریه واحدی نتوانسته است تمام این جنبهها را توضیح دهد.
گرچه نظریههای متعددی در حوزه رشد انسان وجود دارد اما در همه آن ها سه موضوع اصلی مطرح است :
۱_آیا روند رشد پیوسته است یا ناپیوسته؟
نظریههای اساسی در روانشناسی رشد دو احتمال را در مورد رشد انسان در نظر میگیرند بعضی از آنها رشد را پیوسته و بعضی رشد را ناپیوسته میدانند نظریههایی که رشد را پیوسته میدانند معتقدند که به مهارتهایی که از همان آغاز تولد وجود داشته به تدریج اضافه میشود بنابراین فرق بین کودکان و بزرگسالان را فقط در مقدار و پیچیدگی رفتار بزرگسالان میدانند به طور مثال خاطرهای که یک کودک از رویدادهای گذشته دارد یا برداشت او از یک آهنگ یا توانایی او برای دستهبندی اشیا ممکن است خیلی شبیه بزگسالان باشد اما او نمیتواند این مهارتها را به اندازه یک بزرگسال با دقت و آگاهی زیاد انجام دهد اما نظریههایی که رشد را ناپیوسته میدانند برای رشد مراحل متفاوتی در نظر میگیرند به عقیده آنها در هر مرحله تغییرات کیفی در تفکر احساس و رفتار فرد ایجاد میشود بنابراین فرق بین کودکان و بزرگسالان در شیوههای تفکر احساس و رفتار کردن آنهاست و در هر دوره سنی فکر احساس و رفتار کودک منحصر به فرد و کاملاً متفاوت با بزرگسالان است در این نظریه یک کودک در نوباوگی نمیتواند مانند یک آدم بالغ رویدادها و اشیا را درک و سازماندهی کند اما در عوض یک رشته مراحل رشد را طی میکند و هر کدام از این مراحل ویژگیهای خاصی دارند تا اینکه او را به بالاترین سطح عملکرد می رسانند.
۲ آیا یک روند رشد همه آدم ها را مشخص میکند یا چنین روند احتمالی وجود دارد؟
یکی دیگر از مسائل مطرح شده در روانشناسی رشد این است که یک دوره رشد وجود دارد یا چند دوره رشد درست است که نظریهپردازان مرحلهای معتقدند که افراد در همه فرهنگها و جوامع زنجیره رشد یکسانی را طی میکنند اما نظریهپردازان معاصر واقعیتهایی را در نظر میگیرند که رشد را به صورت چند لایه و پیچیده شکل میدهند در واقع موقعیتهای شخصی و محیطی افراد در کنار ساختار ژنتیکی و زیستی آنها روی رشد آنها تاثیر می گذارد مثلاً فردی که خجالتی است و از لحاظ ژنتیکی مستعد ترسو بودن است در مقایسه با فردی که معاشرتی است و از برقراری روابط با دیگران ترسی ندارد و موقعیتهای متفاوتی را تجربه میکند یا مثلاً در جوامع روستایی افراد با موقعیتهایی مواجه میشوند که با زندگی افراد در شهرهای بزرگ متفاوت است لذا موقعیتهای متفاوت می تواند قابلیت های عقلانی و مهارتهای اجتماعی و احسایات متفاوتی را نسبت به خود و دیگران ایجاد کند.
۳_آیا در تعیین رشد عوامل ژنتیکی مهم تر هستند یا عوامل محیطی ؟
منظور از طبیعت ویژگیهای زیستی و فطری است و منظور از تربیت نیروهای محیطی مادی و اجتماعی است هرچند که همه نظریهپردازان برای طبیعت و تربیت ویژگیهایی را در نظر میگیرند اما از نظر اهمیتی که برای هر کدام قائل میشوند با هم متفاوتند، بعضی از آنها بر ثبات ویژگیهای افراد تاکید میکنند لذا وراثت را عامل مهمتری تلقی میکنند مثلاً افرادی که در یک ویژگی قوی هستند مثل تواناییهای کلامی، اضطراب یا معاشرتی بودن در دوران بعدی نیز به همین صورت هستند و بعضی از آنها نیز بر انعطافپذیری ویژگیهای افراد تاکید میکنند و درنتیجه محیط را نیز در شکلگیری الگوهای رفتاری افراد سهیم میدانند نظریههای نوین دریافتهاند که هر دو طرف امتیازهایی دارند برخی نظریه پردازها معتقدند که هم تغییرات پیوسته و هم ناپیوسته رشد را مشخص میکنند و جانشین یکدیگر میشوند برخی نیز تصدیق میکنند که رشد میتواند همه ویژگیهای همگانی داشته باشد و هم ویژگیهایی که منحصر به فرد و منحصر به شرایط ویژه است. بالاخره این که پژوهشگران جدید نمیپرسند که وراثت مهمتر است یا محیط بلکه آن ها میخواهند بدانند که چگونه طبیعت و تربیت با کمک هم بر صفات و قابلیت فرد تاثیر می گذارد.
در مطالب بعدی به بررسی مهمترین و تاثیرگذارترین نظریهها در حوزه رشد انسان و مخصوصا رشد درکودکی خواهیم پرداخت.
منابع:
کتاب روان شناسی رشد جلد اول، مولف لورای برک، مترجم یحیی سید محمدی
کتاب رونشناسی پرورشی نوین (روانشناسی یادگیری و آموزش) دکتر علی اکبر سیف
کتاب روانشناسی رشد دکتر محسن طالب زاده نوبریان_ اندیشه واحدی